■خلاصه ■
زندگی به عنوان یک دبیرستان در شهر به اندازه کافی استرس زا است، اما اتفاقاً خانه شما محل داغی برای هیولاها و دیگر رویدادهای ماوراء طبیعی است. با وجود خدایان، بیگانگان و هیولاها که در حال دویدن هستند، شکرگزار هستید که فقط یک مرد معمولی هستید... تا زمانی که بشنوید که نواده هرکول پیدا شده است. با خود می گویی: «برای او خوب است»…
با این حال، وقتی سه دختر ناگهان به مدرسه شما منتقل می شوند و بلافاصله شروع به درخواست ازدواج از شما می کنند، همه چیز تغییر می کند! آیا برای فکر کردن به چنین چیزهایی کمی زود نیست؟ نه برای این سه دختر غریب. از نسل الهه آتنا، دختر یک شرور فوق العاده و یک شاهزاده خانم بیگانه! شما فکر می کنید همه اینها یک شوخی است، اما این دختران سرسخت هستند! «متوسط» دیگر کلمهای نیست که بتوانید خودتان را با آن مرتبط کنید - نه با همه هذیانهایی که میخواهید به آنها بیفتید!
■شخصیت ها■
امیرا - نیمه خدای قدرتمند
امیرا اراده ای آهنین دارد و از دعوا عقب نشینی نمی کند. درست مانند بدن او، مهارت های جنگی او در سطح بالایی قرار دارد و برای به دست آوردن قلب شما دست از هیچ کاری نمی کشد. او قدرت خداگونه دارد و می تواند در ارتفاعات بسیار فراتر از یک انسان معمولی بپرد. با این حال، همه چیز در مورد او کامل نیست - بالاخره او فقط یک نیمه خداست - و از اینکه شما به عیب های او نیز علاقه نشان می دهید، شگفت زده می شود. آیا شما اولین کسی خواهید بود که تمام نواقص او را در آغوش می گیرید یا از او عبور خواهید کرد؟
میاکو - شرور تند
میاکو دوستان زیادی ندارد زیرا بیشتر عمر خود را صرف مطالعه کرده است تا بعد از پدرش بزرگترین ابرشرور بعدی شود. او ممکن است هیچ قدرتی نداشته باشد، اما از عقل و بدن خود برای جذب شما استفاده خواهد کرد. میاکو همیشه زیر سایه پدرش زندگی میکرده و هرگز به خواستههای خودش فکر نمیکرد... تا زمانی که متوجه شد علاقهاش به تو فراتر از فرصتی برای تصاحب دنیاست. چیزی که او واقعاً می خواهد تسخیر کند قلب شماست! آیا شما کسی خواهید بود که دنیایی فراتر از ابزارها و اختراعاتش را به او نشان دهید؟
زانا - شاهزاده بیگانه حبابدار
زانا یک شاهزاده خانم از یک کهکشان دور است که مشتاق است بیشتر در مورد اشکال زندگی زمین بیاموزد! او متقاعد شده است که شما قدرتمندترین انسان هستید، او هر کاری که لازم باشد برای به دست آوردن قلب شما انجام می دهد! او مشتاقانه منتظر است تا "اولین تماس" را با انسان ها برقرار کند، اگر شما رانش او را بگیرید. آیا به او مقداری صمیمیت بین گونه ای نشان می دهید یا به او اجازه می دهید تنها و با دل شکسته به خانه بازگردد؟